امام زمان عج
تربیت نسل منتظر
یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:, :: 8:0 ::  نويسنده : منصوره

بسم ا... الرحمان الرحیم

جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, :: 1:56 ::  نويسنده : منصوره

 

سافر أب إلى بلد بعید تارکا زوجته وأولاده الثلاثة..سافر سعیا وراء الرزق وکان أبناؤه یحبونه حبا جما ویکنون له کل الاحترام.

أرسل الأب رسالته الأولى إلا أنهم لم یفتحوها لیقرءوا ما بها بل أخذ کل واحد منهم یُقبّل الرسالة ویقول أنها من عند أغلى الأحباب..
وتأملوا الظرف من الخارج ثم وضعوا الرسالة فی علبة قطیفة.. وکانوا یخرجونها من حین لآخر لینظفوها من التراب ویعیدونها ثانیة.. وهکذا فعلوا مع کل رسالة أرسلها أبوهم.ومضت السنون وعاد الأب لیجد أسرته لم یبق منهم إلا ابنا واحدا فقط فسأله الأب: أین أمک؟؟
قال الابن : لقد أصابها مرض شدید , ولم یکن معنا مالا لننفق على علاجها فماتت.
قال الأب: لماذا؟ ألم تفتحوا الرسالة الأولى لقد أرسلت لکم فیها مبلغا کبیرا من المال . قال الابن: لا..
فسأله أبوه وأین أخوک؟؟ قال الابن: لقد تعرف على بعض رفاق السوء وبعد موت أمی لم یجد من ینصحه ویُقومه فذهب معهم .

تعجب الأب وقال: لماذا؟ ألم یقرأ الرسالة التی طلبت منه فیها أن یبتعد عن رفقاء السوء وأن یأتی إلیّ رد الابن قائلا: لا...
قال الرجل : لا حول ولا قوة إلا بالله.. وأین أختک؟ قال الابن: لقد تزوجت ذلک الشاب الذی أرسلت تستشیرک فی زواجها منه وهی تعیسة معه أشد تعاسة .

فقال الأب ثائرا: ألم تقرأ هی الأخرى الرسالة التی اخبرها فیها بسوء سمعة وسلوک هذا الشاب ورفضی لهذا الزواج قال الابن: لا لقد احتفظنا بتلک الرسائل فی هذه العلبة القطیفة..دائما نجملها ونقبلهاولکنا لم نقرأها...

***
تفکرت فی شأن تلک الأسرة وکیف تشتت شملها وتعست حیاتها لأنها لم تقرأ رسائل الأب إلیها ولم تنتفع بها, بل واکتفت بتقدیسها والمحافظة علیها دون العمل بما فیها ثم نظرت إلى المصحف..إلى القرآن الکریم الموضوع داخل علبة قطیفة على المکتب
یاویحی ...! إننی أعامل رسالة الله لیّ کما عامل هؤلاء الأبناء رسائل أبیهمإننی أغلق المصحف واضعه فی مکتبی ولکننی لا أقرأه ولا أنتفع بما فیه وهو منهاج حیاتی کلها فاستغفرت ربی وأخرجت المصحف.. وعزمت على أن لا أهجره أبدا.

 

                                         ----کلمه های سخت-----
جم: زیاد, فراوان
یکنون له کل الاحترام : برای او احترام زیادی قائل بودند, به او خیلی احترام می گذاشتند
أغلى: عزیز ترین (صفت تفضیلی از غالی)
یُقبّل: می بوسد
الظرف: پاکت نامه
ثائر: بسیار خشمگین(در اینجا)

علبة: قوطی , بسته
قطیفة: مخمل
أصابها مرض: دچار بیماری شد (فاعل مرض است)
من حین لآخر: هر چند وقت یک بار
ننفق على علاجها: خرج درمانش کنیم
تعیسة: بدبخت
رفض: رد کردن , مخالفت کردن
تشتت شملها: از هم پاشید
یاویحی: وای برمن, ای وای
عزمت: تصمیم گرفتم

 

--------------------------------نسخه فارسی ---------------


نامه ها


مردی همسر و سه فرزندش را ترک گفته و در پی روزی خود و خانواده اش، راهی سرزمینی دور شد...
فرزندانش او را از صمیم قلب دوست داشتند و دوری او برایشان بسیار دشوار بود...
مدتی بعد، پدر نامه ای به همسر و فرزندانش فرستاد. نامه که به خانه رسید، بچه ها یکی یکی آنرا در دست گرفته و بوسیدند و گفتند: این نامه از طرف عزیز ترین کسمان است. سپس بدون اینکه پاکت را باز کنند و نامه را بخوانند، آنرا در کیسه مخملی زیبایی قرار دادند.هر چند وقت یکبار هم نامه را ازکیسه درآورده و به آن چشم می دوختند. سپس غبار نشسته بر رویش را پاک کرده و آنرا دوباره در کیسه می گذاشتند.
نامه های دوم و سوم و... پدرشان هم رسید ولی بچه ها همین کار را با آن نامه ها هم تکرار کردند.
سالها گذشت...پدر برای دیدن همسر و فرزندانش به خانه برگشت ولی به جز یکی از پسرانش کسی را در خانه نیافت.
از او پرسید: مادرت کجاست؟پسر: مدتی پس از رفتنت سخت بیمار شد و چون پولی برای درمانش نداشتیم حالش وخیم تر شد و مرد.پدر: چرا؟! مگر نامه اولم را باز نکردید؟ برایتان در پاکت نامه پول زیادی گذاشته بودم!!پسر: نه... نامه را باز نکردیم.
پدر: برادرت کجاست؟ پسر: بعد از فوت مادر کسی نبود که زیر پر و بالش را بگیرد و نصیحتش کند.او هم قاطی دوستان ناباب و گمراهی شده و روز و شب را با آنان می گذراند...پدر: مگر نامه دومم که در آن از او خواستم پیش من بیاید و با دوستان ناباب نگردد را نخواندید؟!
پسر: نه...
پدر: لا اله الا الله ...! خواهرت کجاست؟
پسر: باهمان پسری که از مدتها خواستگارش بود ازدواج کرد.الان هم اصلا احساس خوشبختی نمی کند و زندگی سختی دارد.پدر با عصبانیت تمام گفت: یعنی او هم نامه من را نخواند؟! من که در نامه هایم نوشته بودم این پسر آدم آبرو دار و خوشنامی نیست و من با ازدواج او با دخترم مخالفم!
پسر: نه... نامه ها را بوسیده و در یک قوطی مخملی، تمیز و مرتب نگهداری کرده ایم... اما تاحالا هیچ کدام را نخوانده ایم.
***
به حال این خانواده فکر کردم و اینکه چگونه از هم پاشید و خوشبختیش را از دست داد، آنهم فقط به خاطر اینکه بچه ها نامه های پدرشان را نخواندند و به بوسیدن و تقدیسش اکتفا کرده و به آنچه پدرشان درآن نوشته عمل نکردند.سپس چشمم به قرآن روی طاقچه افتاد که در قوطی مخملی زیبایی قرار داشت.وای بر من...رفتار من با نامه های خدا دقیقا مثل رفتار آن بچه ها با نامه های پدرشان است!من هم قرآن را در قوطی قشنگی قرار داده و در گوشه ای رها کرده ام...در حالیکه خداوند آنرا برای راهنمایی و هدایت من فرستاده است.

إن هذا القرآن یهدی للتی هی أقوم و یبشر المؤمنین الذین یعملون الصالحات أن لهم أجرا کبیرا(به راستی که این قرآن به درست ترین راه هدایت می کند و به مومنانی که کردار نیکی دارند مژده پاداشی بزرگ میدهد.)

در آن لحظه از خدایم طلب بخشش و عفو کردم و قرآن را به دست گرفته و تصمیم گرفتم که دیگر از او جدا نشوم.

منبع:

http://araabi.persianblog.ir/1388/9/

 

  آقا سلام ! بغض بدی مانده در گلوم
آورده اند سمت شما مرتدان هجوم

دجّالهای فتنه به این شهر آمدند
دیدند با توایم ، همه قهر آمدند

همسایه بسکه سنگ به همسایه زد امام!
شاهینِ فتنه بر سرمان سایه زد امام!

در حیرتم گرفته عجب غربتی تو را
شیطان زبان گشوده به بی حرمتی تو را

از بس گناه جامعه ما کبیره شد
شیطان فتنه کفر فروش عشیره شد
*
این شهر کوفه خیز عجب بی وفا شده است
این سرزمین غرور تو را کربلا شده است

هی حرف پشت حرف بگو سنگ پشت سنگ
پیشانی مرام تو را آشنا شده است

با دشنه ی ترانه به جنگ تو آمدند
هی واژه واژه نیزه به سویت رها شده است

از سوزشان به حیثیتت حمله کرده اند
در خیمه ی حریم تو آتش به پا شده است

یک روز دشمنت حرمت را خراب کرد
امروز گوشه گوشه زمین سامرا شده است
*
غم نیست ای امام ،زمان دست شیعه است
ایران که هیچ نبض جهان دست شیعه است

خون علی است در رگ ما موج می زند
این لشگر شماست اگر فوج می زند

رودیم و موجهای خروشان می آوریم
با اشکهایمان همه طوفان می آوریم

مثل همیشه مست کلام هدایتت
در هر فراز جامعه ایمان می آوریم

از سامرا به مردم جی یک اشاره کن
مردانی از قبیله سلمان می آوریم

سربازهای پا به رکابی برایتان...
اصلا سپاهی از خود ایران می آوریم

مردانت از تمام زمین جمع می شوند
ما نیز پرچمی ز خراسان می آوریم

این شیعه تن به فتنه ی رنگین نمی دهد
این آسمان مجال به شاهین نمی دهد
**محسن ناصحی**

  دانلود نوحه

دانلود نوحه

مْنِ البین یاحْسینْ مِن زُغری وْ شابِ الراسْ


وای از دست جدا ( وای از دوری)؛ ای حسین ! از اندوهت در کودکی موی سرم سفید شد.

تانیتْ نادیتْ لیِشْ تْــأخَّــرْ عبّاس؟


انتظار کشیدم ؛ فریاد برآوردم ؛ چرا عباس دیر کرد؟

رَیتِه یـَمّی .. یـِجْلی هَمّی .. وَینِــه عَمّی ؟


کاش پیشم می ماند و اندوه مرا برطرف می ساخت؛ عمویم کجاست؟

لیِشْ تْــأخَّــرْ عبّاس؟

چرا عباس دیر کرد؟

أنا یاحْسینِ العِزیزة ... سِکْنة یا صیوانْ داری .


ای حسین عزیزم ،  من سکینه، دردانه تو هستم.

اَعتَذِر مِنَّکْ یا بویه  وَ ادْری مَقبولْ اعتِذاری.


ای پدر! از تو پوزش می خواهم و می دانم پوزش من پذیرفته می شود.

بْسَبَب لن حَشَّمِت عمّی .مْنِ العَطَش و بْقَــلبی ناری . 

َ
چرا که من بودم که از تشنگی از عمویم آب درخواست کردم و آتش در دلم است.

و راحْ عَمّی وَ انْـتَظرتِــهْ ... حتّی مَلَّیتْ انتظاری.


و  عمویم رفت و من چشم به راه  او ماندم و آن قدر منتظر شدم که از انتظار خسته شدم.

مَلّیتْ . ظَلَّیت . اَنطُر وَ احْسِب لَحْظاتْ.


خسته شدم پیوسته  لحظه ها رو شمردم.

و تْــنوح .. هالروح .. تِقدَر تِـصبِرْ ؟ هیهاتْ .


و این جان به لب رسیده فریاد می کند .آیا می تواند شکیبایی کند ؟ نه هرگز .

دَمعی یِـهمی . جِفْنی مَدمی . وَیْــنِه عَــمّی ؟


اشکم روان است؛ چشمانم خونین است. عمویم کجاست ؟

لیِش تْــأخَّــرْ عباس ؟


چرا عباس دیر کرد؟

مْــنِ البین یاحْسین من زُغری وْ شابِ الراسْ .


ای از دست جدا ( وای از دوری)؛ ای حسین! از اندوهت در کودکی موی سرم سفید شد.

تانیتْ نادیتْ لیـش تأخَّــرْ عباس ؟


انتظار کشیدم؛ فریاد برآوردم؛ چرا عباس دیر کرد؟

رَیْــتِه یـَمّی. یـِجْلی هَمّی . وَیْــنِه عَمّی ؟


کاش پیشم می ماند و اندوه مرا برطرف می ساخت؛ عمویم کجاست؟

لیش تأخَّــرْ عباس؟


چرا عباس دیر کرد؟

اَنْــتَظِــرْ و القَلب یـخفُقْ . مِثِلْ جِنْـــحانِ الیَمامه .


انتظار می کشم در حالی که قلبم مانند بال پرندگان در حال پرپر زدن است.

قِلِت لیش طْــلَبت مِنّه  ْالمایْ و اخَذتْنی النَدامه.


به خودم گفتم چرا از عمویم آب طلب کردم. خود را سرزنش کردم و به شدت پشیمان شدم.

هَمْ صِدِق یرجَــعْ لی عَمّی  بْــرایتِــه وْ جودَه و حسامَــه ؟
.

آیا این هم راست است که عمویم با پرچم و مشک آب و شمشیرش برمی گردد  ؟

ریتْ لا یِروی دلیلی . بَــس یِــرِدْ لی بِــالسلامه.


کاش مرا سیراب نکند ؛ فقط  به سلامتی پیش من برگردد.

یا رَیْــتْ . لا جیتْ .لا مِنّه طْلَبتِ المایْ ! 


کاش  نمی آمدم؛ کاش از او آب درخواست نمی کردم !

وَنّـیت .. اتـْمَـنَیتْ . لا تبرَد نار حْشایْ .


حسرتنمد شدم . آرزومند شدم .هرگز آتش دلم سرد نمی شود.

هذا هَضمی . مَــوتی حَتْمی . وَینــه عَمّی ؟


این بلای بزرگی است .مرگم حتمی است. عمویم کجاست؟

لیش تأخَّــرْ عباس ؟


چرا عباس دیر کرد؟

مْنِ البینْ یاحْسین مِن زُغْــری وْ شابِ الراس .


وای از دست جدا( وای از دوری ! )؛ ای حسین! از اندوه تو در کودکی موی سرم سفید شد.

تانیتْ نادیتْ لیِـش تأخّـرْ عبّاسْ؟


درنگ کردم ؛ فریاد برآوردم ؛ چرا عباس دیر کرد؟

ریته یَـمّی ! .یـِـجْلی هَمّی . وینِـه عَمّی ؟


کاش پیش من می ماند و اندوه مرا برطرف می ساخت؛ عمویم کجاست؟

لیش تأخَّر عباس؟ 

چرا عباس دیر کرد؟

هاکِ خِذْ مِرسالْ مِنّــی . و للقُـمَر روح و تـعنه


ای پدر! این پیغام را از من بگیر و پیش ماه شب چهارده (قمر بنی هاشم) برو.

انشد علیه الشریعه . بَـلکی تِسمَــع خُبَــر عَنّـه .

از جوی علقمه درباره او بپرس تا شاید خبری از او بگیری.

ولو ان یا بویِه لِقیته ... عَن لِسانی اعتِـذِرْ مِــنّه


و اگر ای پدر او را یافتی، از زبان من از او عذرخواهی کن.

قِـْل لِه یا عباس ارجَــعْ . ما تِریدِ المایْ سِکْنه . 


به او بگو ای عباس! برگرد. سکینه دیگر از تو آب نمی خواهد.

تْرجَّیتْ . و ادعیت . یارَیتَک حَیّ تِلْــقاه ! 


آرزو کردم و دعا کردم  که او را زنده بیابی.

موجود . و رْدودْ . تِرجَع للخَیمه وْیـاهْ . 


زنده و سرحال  باشی و با او به خیمه گاه برگردی.

هوّه حِلْمی . هوّه  عَــزمی . وینه عَمّی ؟

او رویای من است؛ او امید من است؛ عمویم کجاست؟

لیش تأخّر عباس؟


چرا عباس دیر کرد؟

مْنِ البینْ یاحْسینْ مِن زُغْــری وْ شابِ الراسْ . 


وای از دست جدا( وای از دوری )؛ ای حسین! از غمت در کودکی موی سرم سفید شد.

تانیِتْ نادیِـتْ لیش تأخَّر عباس؟


انتظار کشیدم؛ فریاد برآوردم؛ چرا عباس دیر کرد؟

ریته یـَمّی . یـِجلی همّی . وینه عمّی  ؟


کاش پیش من می ماند و غم مرا برطرف می ساخت؛ عمویم کجاست؟

لیش تأخّر عباس؟ 

چرا عباس دیر کرد؟

 

نِـذِر راحْ اَنذِرْ یا بویة لَو یِــرِد عباس اِلَیَّ !

پدرجان می خواهم نذر کنم اگر که عباس پیشم  برگردد !

اَنذِر عْیونی و دِلیلی فوق رَمْــلِ الغاضریّــة .

چشمانم و نازنینم را بر فراز تپه غاضریه نذر می کنم .

و ثانی رَجوة لَــو شِفِتكُم للخِیَم جیتو سَـویة ،

و اگر دیدم که با همدیگر به خیمه ها برمی گردید ،

اَفّــرَحْ و اشهَقْ مَسَــرَّة و اصْعَـدْ لهامِ الثُـرَیّــة .

شاد می شوم و فریاد شادمانی بر می آورم و بر سر ستاره پروین می روم .

لَــو عادْ یِـنعادْ عُمری و كِل هَمّی یْروحْ

اگر برگردد همه عمرم بر می گردد و همه اندوهم  از بین می رود.

لو مات هیهات من بعده تعیش الروح

اگر بمیرد . هرگز مبادا که پس از او روانم زنده بماند .

یبقَى سَهمی قلبی مَرمی .

تیرم می ماند به  قلبم تیر زده می شود . 

وینه عمی ؟ لیش تأخر عباس ؟

عمویم کجاست ؟ برای چه عباس دیر کرد ؟

جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, :: 1:45 ::  نويسنده : منصوره

ما ستراه في اللعبة ليس وهماً أو خيال …. بل هو حقيقة ما في فلسطين

آنچه در این بازی خواهی دید تخیلی نیست...بلکه واقعا در فلسطین اتفاق می افتد

 

در این بازی که کلیه منو ها و دستورالعمل های موجود در آن به زبان عربی است شما نقش یک مجاهد فلسطینی را باز می کنید و چند ماموریت خواهید داشت. از جمله خنثی کردن بمبهایی که صهیونیستها در مناطق مختلف و از جمله مسجد الاقصی کار گذاشته اند.  البته این کار به این آسانی نیست و  باید از موانعی بگذرید.

بازی "تحت الحصار" با حجم بسیار کم ( 30 مگ) توسط چند جوان فلسطینی و بصورت سه بعدی ساخته شده است. نام عربی این بازی " تحت الحصار" ( در محاصره) می باشد.

این بازی بازتاب گسترده ای در جهان داشت ولی برای اولین بار در سایتهای ایرانی منتشر می شود.

انتشار این بازی کامپیوتری آنقدر خشم صهیونیستها  غربیها را برانگیخت که بلافاصله سایت سازنده را بسته و حتی در جستجوی گوگل زیر عنوان سایت نوشته اند که این سایت به علت ترویج خشونت و تروریسم بسته شده است! یعنی یک بازی 30 مگابایتی که در مورد دفاع از فلسطین باشد می شود تروریستی و ترویج خشونت و بازی های دهها گیگابایتی آمریکایی که پر از خشونت و خون ریزی است و در آن به کشورهای مسلمان حمله می شود ترویج آزادی و نجات جهان!

 

میتوانید این بازی را از آدرس زیر دانلود کنید:

http://arabiforall.com/post/89

 

هرچند برای کسی که به دو زبان چیره نیست  کار دشواری است ولی راه های ساده ای هم وجود دارد که دانستن آنها جالب است.

 

 

از میان 32 حرف الفبای فارسی برخی حروف تنها ویژه واژه های عربی است .

 

 

حرف (ث) : هر واژه ای که دارای  ث  است بی گمان عربی است و ریشه ی فارسی ندارد . جز (کیومرث: مرد دانا یا گاو مرد) ، ( تـَهمورث : دارنده ی سگ نر قوی ) و واژگان لاتین مانند بلوتوث یا نام هایی مانند ادوارد ثورندایک و ... که بسی آشکار است نام های لاتین هستند نه عربی یا فارسی.

 

حرف (ح): هر واژه ای که دارای حرف  ح  است بی گمان عربی است و ریشه ی فارسی ندارد.غیر از کلمه ی حوله که درست آن هوله است وبه گمان نزدیک به یقین ریشه ی ترکی دارد و به معنی (پُرزدار ) است .  عرب به هوله (حوله) می گوید : مِنشَفة در سعودی / خاولی یا خاولیة و بَشکیر در عراق / بِشکیر  یا فوطة در سوریه .واژه حول و حوش هم به گمان بسیار فارسی و درست آن هول و هوش است . کردهای فهلوی یا فَیلی هنوز به خانه می گویند هاوش که با house  در انگلیسی همانندی دارد.

حرف (ذ) : هرچند در فارسی کهن تلفظ این حرف مانند تلفظ عربی آن وجود داشته اما امروزه دیگر هیچ ایرانی ای ذال را ذال تلفظ نمی کند بلکه  زاء تلفظ می نماید .بیش از 95% واژه های دارای ذال ریشه ی عربی دارند مگر واژه هایی مانند گذر ، گذراندن ، گذشتن ، پذیرش ، پذیرفتن ، آذین، گنبذ (امروزه گنبد خوانده می شود.)ذانستن ( که امروزه دانستن تلفظ می شود. اما کردها ، لَکها و برخی دیگر از اقوام ایرانی  ذانستن را زانستن تلفظ می کنند. مانند تالشی ها که به (می دانم) می گویند ( زُنُـمzonom) و کردها می گویند ( اَزانِـم  یا  زانِـم یا مَزانِم یا دَزانِم )

حرف(ص): هر کلمه ای که  صاد دارد بی شک عربی است مگر عدد شصت و عدد صد که عمداً غلط نوشته شده اند تا با انگشت شست و سد روی رودخانه اشتباه نشوند.

صندلی نیز بی جهت با صاد نوشته شده و البته عربی شده ی چَندَل است. عرب به صندلی می گوید کُرسی ، مَقعَد و در گویش محلی عراق و سوریه اِسکَملی .

صابون هم در اصل واژه ای فارسی است و درست آن سابون است و این واژه از فارسی به بیشتر زبانهای جهان رفته مثلاً soap در انگلیسی همان سابون است . ما سابون را به صورت معرَّب صابون با صاد می نویسیم.اصفهان نیز معرّب یعنی عربی شده ی اَسپَدانـه یا سپاهان است.

حروف( ض/ظ /ع ):  بدون استثنا تنها ویژه واژه های دارای ریشه ی عربی است و در فارسی چنین مخارجی از حروف وجود ندارد .  به ویژه ضاد تا جایی که عرب ها به الناطقین بالضاد معروفند زیرا این مخرج ویژه عرب است نه دیگر مردمان نژاد سامی.

حرف(ط) : جنجالی ترین حرف در املای کلمات است . مخرج طاء تنها ویژه واژه های عربی است و در فارسی ط نداریم و واژه هایی که با  ط  نوشته می شوند یا عربی اند و یا اگر عربی نیستند غلط املایی هستند . مانند طهران ،طالش، اصطهبان ، طوس که خوشبختانه امروزه دیگر کسی تهران ،تالش ، استهبان و توس را دیگر نادرست نمی نویسد. اما بلیت واژه ای فرانسوی است . تایر tire واژه ای انگلیسی است . اتاق مغولی است . تپش فارسی است و دلیلی ندارد که آن ها را نادرست بنویسیم و امروزه دیگر این واژه ها را درست می نویسند مگر کسانی که با ریشه واژه ها آشنا نیستند.

حرف( ق ):  نیز در مرتبه دوم حروف جنجالی است . در فارسی قاف نداریم  غ  داریم . قاف ویژه واژه های عربی در 90 درصد موارد است واژه های  عربی دارای ریشه ی اغلب سه حرفی و دارای وزن و هم خانواده اند مانند: قاسم ، تقسیم ، مقسِّم ، انقسام ، قَسَم ، قسمت ، اقسام ، مقسوم ، قسّام ، منقسم و تشخیص واژه ی عربی الاصل دارای قاف کار ساده ای است . اما دیگر کلمات قاف دار یا ترکی اند و یا مغولی . مانند قره قروت: کشک سیاه / قره قویونلو : صاحبان گوسفند سیاه/ قره گوزلو: دارنده ی چشم سیاه / قزل آلا : ماهی طلایی

کلماتی مانند آقا ،قلدر ، قرمساق  نیز مغولی اند.  کلمه قوری نیز روسی است اصلاً قوری ،کتری ، سماور ، استکان همه واژه های روسی اند و اینها زمان قاجاریه و در دوره صدارت اعظمی امیر کبیر وارد ایران شدند . کلماتی مانند قند و قهرمان و قباد معرب  کند کهرمان و کَواذ هستند همان گونه که کرماشان یا کرمانشاه را عرب قرماسان یا قَرمسین تلفظ می کرده اما امروزه ما ایرانیان کرمانشاه یا کرماشان را قرماسان یا قرمسین تلفظ نمی کنیم  اما کواذ را قباد می گوییم و این تأثیر زبان عربی بر فارسی است.

حروف چهارگانه ( گ /چ/ پ / ژ )  : نیز در عربی فصیح یعنی نوشتاری وجود ندارد. و هر کلمه ای که دارای یکی از این چهار حرف است حتماً عربی نیست و به احتمال بسیار ریشه ی فارسی دارد . مانند منیژه ، مژگان ، ژاله ،پروین ، پرنده ، گیو، گودرز ،منوچهر ، پریچهر  و ... البته اغلب چنین است و موارد اندکی نیز امکان دارد از دیگر زبانها باشد مانند پینگ پونگ که چینی است . یا چاخان و خپل که مغولی اند . اشتباه نکنید چاخان ترکی نیست . مغولی است زیرا در ترکی به دروغ  می گویند  یالان .یا پارتی partyکلمه ای انگلیسی است و  آپارتمان واژه ای فرانسوی است.

شاید بپرسید پس سایر حروف مانند  الف ب ت ج د ر ز س ش ف ک ل م ن و ه ی  چگونه هستند ؟ پاسخ شما این است که اینها حروف مشترک در سراسر زبانهای جهان است . هرچند برخی اقوام بعضی حروف را ندارند و به گونه دیگر ادا می کنند . مانند حرف   ر  که در فرانسه   غ گفته می شود  و یا همین  ر   در چین  ل   خوانده می شود ./نوشته : عادل اشکبوسپیش از خواندن این مطلب یادآور می شوم که همه زباهای جهان با هم داد و ستد واژگانی داشته اند و دارند و خواهند داشت . شاید تنها زبانهای مرده باشند که چنین چیزی در آنها رخ نداده باشد . بودن کلمات عربی در فارسی طبیعی است همان گونه که در عربی نیز صدها واژه پارسی هست .

 

 

 

هرچند برای کسی که به دو زبان چیره نیست  کار دشواری است ولی راه های ساده ای هم وجود دارد که دانستن آنها جالب است.

 

 

از میان 32 حرف الفبای فارسی برخی حروف تنها ویژه واژه های عربی است .

 

 

حرف (ث) : هر واژه ای که دارای  ث  است بی گمان عربی است و ریشه ی فارسی ندارد . جز (کیومرث: مرد دانا یا گاو مرد) ، ( تـَهمورث : دارنده ی سگ نر قوی ) و واژگان لاتین مانند بلوتوث یا نام هایی مانند ادوارد ثورندایک و ... که بسی آشکار است نام های لاتین هستند نه عربی یا فارسی.

 

حرف (ح): هر واژه ای که دارای حرف  ح  است بی گمان عربی است و ریشه ی فارسی ندارد.غیر از کلمه ی حوله که درست آن هوله است وبه گمان نزدیک به یقین ریشه ی ترکی دارد و به معنی (پُرزدار ) است .  عرب به هوله (حوله) می گوید : مِنشَفة در سعودی / خاولی یا خاولیة و بَشکیر در عراق / بِشکیر  یا فوطة در سوریه .واژه حول و حوش هم به گمان بسیار فارسی و درست آن هول و هوش است . کردهای فهلوی یا فَیلی هنوز به خانه می گویند هاوش که با house  در انگلیسی همانندی دارد.

حرف (ذ) : هرچند در فارسی کهن تلفظ این حرف مانند تلفظ عربی آن وجود داشته اما امروزه دیگر هیچ ایرانی ای ذال را ذال تلفظ نمی کند بلکه  زاء تلفظ می نماید .بیش از 95% واژه های دارای ذال ریشه ی عربی دارند مگر واژه هایی مانند گذر ، گذراندن ، گذشتن ، پذیرش ، پذیرفتن ، آذین، گنبذ (امروزه گنبد خوانده می شود.)ذانستن ( که امروزه دانستن تلفظ می شود. اما کردها ، لَکها و برخی دیگر از اقوام ایرانی  ذانستن را زانستن تلفظ می کنند. مانند تالشی ها که به (می دانم) می گویند ( زُنُـمzonom) و کردها می گویند ( اَزانِـم  یا  زانِـم یا مَزانِم یا دَزانِم )

حرف(ص): هر کلمه ای که  صاد دارد بی شک عربی است مگر عدد شصت و عدد صد که عمداً غلط نوشته شده اند تا با انگشت شست و سد روی رودخانه اشتباه نشوند.

صندلی نیز بی جهت با صاد نوشته شده و البته عربی شده ی چَندَل است. عرب به صندلی می گوید کُرسی ، مَقعَد و در گویش محلی عراق و سوریه اِسکَملی .

صابون هم در اصل واژه ای فارسی است و درست آن سابون است و این واژه از فارسی به بیشتر زبانهای جهان رفته مثلاً soap در انگلیسی همان سابون است . ما سابون را به صورت معرَّب صابون با صاد می نویسیم.اصفهان نیز معرّب یعنی عربی شده ی اَسپَدانـه یا سپاهان است.

حروف( ض/ظ /ع ):  بدون استثنا تنها ویژه واژه های دارای ریشه ی عربی است و در فارسی چنین مخارجی از حروف وجود ندارد .  به ویژه ضاد تا جایی که عرب ها به الناطقین بالضاد معروفند زیرا این مخرج ویژه عرب است نه دیگر مردمان نژاد سامی.

حرف(ط) : جنجالی ترین حرف در املای کلمات است . مخرج طاء تنها ویژه واژه های عربی است و در فارسی ط نداریم و واژه هایی که با  ط  نوشته می شوند یا عربی اند و یا اگر عربی نیستند غلط املایی هستند . مانند طهران ،طالش، اصطهبان ، طوس که خوشبختانه امروزه دیگر کسی تهران ،تالش ، استهبان و توس را دیگر نادرست نمی نویسد. اما بلیت واژه ای فرانسوی است . تایر tire واژه ای انگلیسی است . اتاق مغولی است . تپش فارسی است و دلیلی ندارد که آن ها را نادرست بنویسیم و امروزه دیگر این واژه ها را درست می نویسند مگر کسانی که با ریشه واژه ها آشنا نیستند.

حرف( ق ):  نیز در مرتبه دوم حروف جنجالی است . در فارسی قاف نداریم  غ  داریم . قاف ویژه واژه های عربی در 90 درصد موارد است واژه های  عربی دارای ریشه ی اغلب سه حرفی و دارای وزن و هم خانواده اند مانند: قاسم ، تقسیم ، مقسِّم ، انقسام ، قَسَم ، قسمت ، اقسام ، مقسوم ، قسّام ، منقسم و تشخیص واژه ی عربی الاصل دارای قاف کار ساده ای است . اما دیگر کلمات قاف دار یا ترکی اند و یا مغولی . مانند قره قروت: کشک سیاه / قره قویونلو : صاحبان گوسفند سیاه/ قره گوزلو: دارنده ی چشم سیاه / قزل آلا : ماهی طلایی

کلماتی مانند آقا ،قلدر ، قرمساق  نیز مغولی اند.  کلمه قوری نیز روسی است اصلاً قوری ،کتری ، سماور ، استکان همه واژه های روسی اند و اینها زمان قاجاریه و در دوره صدارت اعظمی امیر کبیر وارد ایران شدند . کلماتی مانند قند و قهرمان و قباد معرب  کند کهرمان و کَواذ هستند همان گونه که کرماشان یا کرمانشاه را عرب قرماسان یا قَرمسین تلفظ می کرده اما امروزه ما ایرانیان کرمانشاه یا کرماشان را قرماسان یا قرمسین تلفظ نمی کنیم  اما کواذ را قباد می گوییم و این تأثیر زبان عربی بر فارسی است.

حروف چهارگانه ( گ /چ/ پ / ژ )  : نیز در عربی فصیح یعنی نوشتاری وجود ندارد. و هر کلمه ای که دارای یکی از این چهار حرف است حتماً عربی نیست و به احتمال بسیار ریشه ی فارسی دارد . مانند منیژه ، مژگان ، ژاله ،پروین ، پرنده ، گیو، گودرز ،منوچهر ، پریچهر  و ... البته اغلب چنین است و موارد اندکی نیز امکان دارد از دیگر زبانها باشد مانند پینگ پونگ که چینی است . یا چاخان و خپل که مغولی اند . اشتباه نکنید چاخان ترکی نیست . مغولی است زیرا در ترکی به دروغ  می گویند  یالان .یا پارتی partyکلمه ای انگلیسی است و  آپارتمان واژه ای فرانسوی است.

شاید بپرسید پس سایر حروف مانند  الف ب ت ج د ر ز س ش ف ک ل م ن و ه ی  چگونه هستند ؟ پاسخ شما این است که اینها حروف مشترک در سراسر زبانهای جهان است . هرچند برخی اقوام بعضی حروف را ندارند و به گونه دیگر ادا می کنند . مانند حرف   ر  که در فرانسه   غ گفته می شود  و یا همین  ر   در چین  ل   خوانده می شود ./نوشته : عادل اشکبوس

 

یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 8:39 ::  نويسنده : منصوره
                                                         منتظران واقعی کسانی هستند که در تربیت نسل جوان خود سرمایه گذاری مینمایند ادم بی ادب و بی تربیت به درد امام زمان نمیخورد پس ای معلم کسانی که در رکاب حضرت هستند ادم های خود ساخته اند پس فرد مودب در جامعه و خانه منشا نیکی است  

یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 8:39 ::  نويسنده : منصوره
آب = الآب (لعاب)، آگُر = آجر، اباش = اوباش، اسب سوار = اسوار، انبار = الانبار، انجمن = الهنزمن، اندازه = هندسه، اندام = هندام، باذنجان = باذمجان، بار چین (به معنی قاشق) = بارجه، بارگاه = بارجاه (کاخ و قصر)، باروت = بارود، بازو بند = باصوبند، باژ = باج (مالیات و زورگیری)، پیله = باله (جوراب محکم، و رقص باله نیز از این کلمه است)، بالگون = بلکون (بالکن)، برو = رو = روح، بغ داد (خدا داد)، بغ، بگ، بیك )برخی به غلط این واژه را ترکی می دانند) به معنی ارباب، امیر، خداوند، بقچه = بقجه، بورگ = برج، بوسه = بوس = بشارت، بوش (خسارت) = پوچ، بهترین زر = بهزر، پاتیل = بادیه = باطیه، پادشاه = پاشا = باشا، پاره = باره = بهره، پاکیزه = پاک = باك، باكره، بکر، پالوده = پالوته = بالوظه = فالوذج، پَت (قوی دریایی، اردک) = بط، پُرذوق (پر نشاط) = بُرزغ، پرژک = برزخ، پگاه = پگاح = صباح، پلاس (زیلو و زیر انداز درویشان) = بلاس، پلشت = بلشت )نجس)، پلنک = بلنگ، پلوس = بلس = ابلیس، پند = پن = فن، پوست پهن کردن = بسط = بساط، پیژامه (پای جامه)

یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 8:39 ::  نويسنده : منصوره
امروز اولین روزی است که یاد گرفتم وبلاگ بسازم

در نظر دارم مطالب جالب و شنیدنی در مورد امام زمان عج را در وبلاگم قرار دهم

از آنجا که به روز و هفته معلم نزدیک می شویم پیشاپیش این روز را به تمامی معلمان دلسوز تبریک عرض می کنم

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان امام زمان عج و آدرس chapi2014.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 30
بازدید کل : 5306
تعداد مطالب : 9
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1